نتایج جستجو برای عبارت :

موندم که ببالم یا بنالم؟

دوست خوش مَشرب و با سلیقه ای دارم از شیعیان غیر ایرانی که با زبان فارسی ما کاملاً آشنایی دارد و با لهجۀ شیرین اصفهانی هم به راحتی تکلم می کند!
دوهفتۀ پیش به ایران آمده بود... متأسفانه توفیق نداشتم در سفر به قم، مشهد و اصفهان همراهش باشم. اما چند روزی در تهرانگردی کنارش بودم. زیارت مرقد امام خمینی و حضرت عبدالعظیم حسنی برایش تازگی داشت. سری هم به نماز جمعه و بازار و برج میلاد زدیم و وقت مناسبی را هم به دانشگاه و بیمارستان و آسایشگاه جانبازان اخت
امروز ساعت هشتو نیم از شبکه اموزش کلاس داشتم ولی خواب موندم و جا موندم.
 
 
 
حالا کی پاسخگو عه؟ههههاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
این چه وضعشه.تو تلویزیونم که کلاس میزارن هشتو نیم باید بلند شی.خدددددددددددددددددددددااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
رسما رد دادم.
دانلود آهنگ لری و بختیاری به نام های بلالم چندی بنالم از آرمان امیدی و امید محمودی در فینال عصر جدید با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
ahang Hay Balalm Chandi Be Nalon az Arman Omidi va Omid Mahmoodi
دانلود آهنگ های بلالم چندی بنالم از آرمان امیدی و امید محمودی (فینال عصر جدید)
کوگ تاراز آخی بگوین والا چینو نناله ...♪
مو دلم آخی کم طاقته والا نچی هر ساله ...♪
کوگ تاراز آخی بگوین والا چینو نخونه
مو دلم آخی کم طاقته جلدی گره بهونه ...♪
بُنوار سیل ازنم
امروز صبح خواب موندم نمیدونم چرا ساعت 05:15 که بابا خان صدام زد برای نماز صبح خوابیدم با اینکه تا 6 هم بیدار موندم !!! بهرحال تاپ سی گرفتم و ساعت 08:13 دقیقه خودمو رسوندم شرکت چار !!! توی راه هم چند صفحه ی از کتاب زندگی بی حد و مرز رو خوندم !!!
دیگه تموم شد
افسردگیا
بی اعصابیا
سر مامان الکی دادزدنا
بی مورد گریه کردنا
نصف شب از خواب پریدنا
شب کابوس دیدنا
توی سایت قلم چی تخمین رتبه زدنا
توی سایت سنجش خیمه زدنا
دست و پا لرزیدنا
همش تموم شد
الان من موندم و رتبه م
من موندم و بازم گریه ها
من موندم و پزشکی شیراز 
.
.
.
.
راستی
رتبه هم صرفا جهت اطلاع دوستان کنجکاو میگم
۲۰۰ شدم =)))
مرا که سرگردان و بی‌آشیان مانده‌ام از طوفان بگیر و به خانه‌ی خودت ببر. زخم‌هایم را مرهم بگذار، آب‌ و دانم بده. آرام سرم را نوازش کن و زیرلبی برایم آواز بخوان. مرا نگه دار تا التیام بال‌های شکسته‌ام و قصه‌ی پرواز را در گوشم تکرار کن پیش از آن‌که از خاطر ببرم. باز مرا در پناه خودت جا بده تا ببالم و به قوت تو بایستم و از دستان تو پرواز کنم تا آسمان آبی خورشید. 

خ. حلال کنید لطفاً هرچه که گذشته بین ما. دل‌هامون رو پاک کنیم از آزردگی‌ها و بستگی
+دی بلالم دی بلال بل مو بنالم تو منال
-باشه.
+سه چیه قیمتیه قدرش ندونیم دی بلال 
شوومه،فصل بهار،عهد جوونی دی بلال
_آخ...









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart
ساعت 4 صبح رسیدم تهران.. پدرم اومد به استقبالم اما وسط راه از راننده خواست مسیر رو کج کنه تا بره به فرودگاه مهراباد و به خونه. خداحافظى کردم و به راه ادامه دادم. من موندم دور از خانواده در وطن و در تهرانى که همیشه دوستش دارم اما حالا در کنار همه قشنگیاش، تهِ تهِ عمقش یه دل تنگیه خاصى داره که برطرف نمیشه.. دلتنگى که نه تو این شهر حل میشه و نه تو دل من. نفس کشیدن تو این شهر برام به شدت دلگیره..حالا موندم تا دوشنبه چطور این شهر غریب دوست داشتنى رو تحمل
خانوادمو بیشتر میبینم
کلی با بچه هام بازی میکنم
سوراخ سنبه های خونه رو کشف کردم
کلی کار تعمیری داشتیم
کلی خوابیدم
کلی بیدار موندم
کلی شنبه خونه موندم
کلی به باغچه حیاط رسیدم
سیزده به در پشت بوم رفتیم، یه تجربه جدید بود، عین چهارشنبه سوری
خیلی خوبه الانم که نصفه نیمه باید بریم سرکار وسط هفته دو سه روز تعطیله آدم خوب میتونه استراحت کنه و کنار بچه هاش باشه.
برخلاف پیشبینی ها اصلا هم دعوامون نشده و خیلی هم خوب بودیم با عیال و بچه ها
 
 
+ در حال ت
آدم باید چقدر قوی باشه که جا نزنه ؟ اینو از خودم پرسیدم وقتی تو راه برگشت به خونه بودم. آدم باید چقدر قوی باشه و چقدر کلمه داشته باشه که برای خودش از امید بگه ؟ بگه که زندگی سیاه نیست درحالی که وسط تاریکی وایستاده! یجوریم که انگار رو لبه‌ی دره موندم و تکون که بخورم مقصدم مرگه . ولی نمیتونم از کنار پرتگاه بیام کنار. اونجا موندم و به خودم میگم که زندگی سیاه نیست ، آدما سیاه نیستن، قلبت سیاه نیست . بعد میخوام که این حرف‌ها رو باور کنم . باورم میکنم .
ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را
ز وجود خود ملولم قدحی بیار ساقی
برهان مرا زمانی ز خودی خود خدا را
بخدا که خون رز را به دو عالم ار فروشیم
بخریم هر دو عالم بدهیم خون بهارا
پسرا ز ره ببردی به نوای نی دل من
به سرت که بار دیگر بسرا همین نوا را
من از آن نیم که چون نی اگرم زنی بنالم
که نوازشی است هر دم زدن تو بینوا را
دل من به یارب آمد ز شکنج بند زلفت
مشکن که در دل شب اثری بود دعا را
طرف عذار گلگون ز نقاب زلف مشکین
بنمای ت
                                  یا صاحب الامر عجل لنا ظهورک *********
                                                                         
بگذار تا بنالم در ناله ام اثر هست

معشوق را تو برگو عاشق به پشت در هست

در نیمه شب بنالم تا یارم از ره لطف

گوید بیا و بنگر شام تو را سحر هست
ادامه مطلب
دست به قلم شدم که شروع کنم اما موندم که از کجا شروع کنم، موندم اول از چی بنویسم، از کجا بنویسم، که همه چیز برام شروع بود، هر لحظه شروع بود، هر مکان شروع بود و هر قدم شروعی بود.
شروع از اون جایی بود که فهمیدم چقدر کم طاقت و کم تحملم در برابر سختی هایی که شاید یک هزارم سختی های اهل بیت حسین(ع) نبود؛ شروع از اونجایی بود
ادامه مطلب
از روزی که اومدم هیچگونه تفریح دلخواهی نداشتم بیرون رفتن با همکلاسیهام منو خوشحال نمیکنه ، خوشحال میکنه ها .. اما مقطعی و گذرا
شارژم نمیکنه
من تفریحات خاص خودم رو دارم که با انجام دادنشون شارژ میشم و انرژی میگیرم واسه ادامه ی تلاشهام توی راه
و اما از روزی که اومدم فرصت انجام  هیچکدومو نداشتم
الان حالم بدجوری گرفته ست ... خیلی
مخزن انرژیم خالیه و خستم از اینکه همش خودمو گول زدم که اره اینم خوبه با فلان سرگرمی هم خوشحال باش و منتظر موندم و منتظ
چشمام رو که میبندم تنها یه چیزی میاد تو ذهنم... درد کهنه یه دل
عاشق رو فقط فقط معشوقش میتونه درمان کنه. معشوقه ای که خیلی راحت گذاشت و
رفت. خیلی راحت تمسخرم کرد... خیلی راحت عشق منو نادیده گرفت.
من هیچ
وقت زیر قولم نزدم، تا آخرش موندم، تا پای مرگ و رفتن آبرو باهات موندم.
فقط ازت خواستم که بمونی. فقط خواستم که هر از گاهی معمولی با هم صحبت
کنیم.
دلم تنگه خیلی بی قرارم... آخرش که چی؟ این زندگی به کجا
میخواد منو ببره؟ زنده بودن لیاقت میخواد که من ندار
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانس
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانستم
یکی از پسرامون که اصلا هم آدم درست و حسابی ای نیست
با ه دعواش شد
و بعده دعواشون من هم چنان سلام علیکم رو باهاش داشتم و گفتم دو نفر دیگه باهم بحث شون شده به من چه خب(کاری که به نظرم کاملا عاقلانست و حتی اگه برعکس می بود خود ه هم انجامش می داد) 
ییهو نمیدونم سره چی به پسره فشار اومد ورداشت من و بقیه دوستای صمیمی ه رو بلاک آنبلاک کرد که دیگه هم دیگه رو فالو نداشته باشیم
تا اینجاش که به پرز های معده ی سگ شوهر خاله م
اما مشکل اینجاست که امشب تولد اون پس
برای هیچکس مهم نیست من گوشی ندارم
یعنی اهمیتی نداره
واقعا برام تعجب برانگیزه که حتی خانوادمم از اینکه تو راه موندم چون گوشی نداشتم هیچ واکنشی نشون ندادن
فقط دعوام کردن چرا نگفتم دوستم منو میرسونه !!! من موندم دقیقا با چه وسیله ای بهشون اطلاع میدادم؟
حتی کسی که ادعا میکنه دوستم داره هم تلاشی نمیکنه 
براش مهم نیست
براش مهم نیست دارم با تلفن خونه بهش میزنگم
حتی نگفت بهم حتی شده پنجاه تومن کمک میکنه که گوشی بخرم
حتی نگفت گوشی قبلیتو بده تعمیر کن
بوقول مریضه
کاش یه دامپزشکی بود میومد خونه
آخه موندم اصا چطوری ببرمش شهر
با چی؟ چه ریختی؟
باید براش کالسکه بچه بگیرم:))))) جغجغه هاشم بزارم پیشش پاشونو ببندم در نرن:))))
جدی موندم اصا....
 
تقصیر خودمه
به اون خانومه خندیدم جوجه شو آورده بود من الان باید قدمزنان دست در دست بوقول از خیابونا رد شیم ببرمش دکتر....:))))
شاید گذاشتمش توی یه کیسه، و با تاکسی رفتم
من بالاخرههههههه این فیلمو دیدم. اونم چون موشِس بهم گفته بود حتماً ببینم. چون ناامید بود نکنه دنیای ما یه روزی انقدر دهشتناک بشه. نکنه محیط زیستو جوری غارت کنیم که راه بازگشتی نمونه. 
موشس دوست عزیز جدیدمه. وقتی بهم گفت دهه شصتیه خودش تعجب کرد. ولی من تعجب نکردم. بیشتر از ۹۰% دوستای باکیفیت من دهه شصتی‌ان. بهم میگه اخلاقت دهه شصتیه :))))) 
خب توقع دارید از نولان بنالم؟ D: خیلی فیلم خوبی بود دیگه. خیلی. فقط نمیدونم این بشر چه علاقه‌ای داره زمینو تو
مشکلی وجود داره توو زندگیم که نمی‌دونم چطوری می‌شه حلش کرد. و ذهنم خیلی درگیرش شده. از طرفی، درگیر خودم و تفکرات خطرناکم هم هستم و سعی می‌کنم درست بشم.
احساس می‌کنم در برهه حساس کنونی مثل خر توو گل موندم و‌ نه راه پیش دارم نه راه پس. 
دانلود آهنگ حمید عسکری هزار ۱۰۰۰ درجه + متن اهنگ 
Download New music Hamid Askari – Hezar Darje
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه و موزیک : حمید عسکری     تنظیم : محسن نامدار
متن آهنگ هزار درجه حمید عسکری 
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضوآخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم
وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سک
Discuss your first love
کوچیک که بودم فکر میکردم عشق فقط عشق خدا.آدم فقط باید عاشق خدا باشه...
اما بعدا از این فاز پرتم کردن بیرون گفتن دِ بچه کم حرف مفت بزن بیا برو در خونتون بازی کن تو قد این حرفا نیستی ...
و من ....
بی تجربه عشق موندم...
نه به معشوق آسمانی رسیدم و نه معشوق زمینی.
سلام
من از شنبه موندم خونه و فردا هم نمیرسم سرکار، یکم مریض احوال شدم، بدنم ضعف داره و منم از این موقعیت استفاده کردم که نرم شرکت. دوست پسرم هم که بچه خودشو کشت کلی قرص و شربت و ویتامین سی گرفته برام، الانم اومد برام آب پرتقال گرفت با زنجبیل و فلفل سیاه، آب لیمو ترش، زردچوبه و عسل، میگن برای گلودرد به شدت خوبه 
منم از دیروز دارم یه سبد جدید میبافم، فکر کنم تا ده دقیقه دیگه تمومش میکنم و احتمالا پروژه بعدیم کلاه باشه با شال گردن
دلم میخواد کتاب
سلام :) 
من خوبم تشکر حال شما خوبه ؟
خواهش میکنم ما دیگه عادت کردیم صداتون کنیم بعد صد سال دیگه ی صدایی بشنویم :| 
زندگی من هم پر شده از اتفاقات دردناک و تلخ و خدارا شاکرم ک تا الان زنده موندم :/ 
بنده پنج شنبه بیکارم 
قبل شب 
 
پست قبلی رو که یادتونه؟امروز از بچه ها سنشون رو پرسیدم
کوچیکترینشون نیایش بود ؛ دهههه ساله!!
فقط من موندم چرا ده سالشه و هنوز کامل نمیتونه صحبت کنه :))
بقیه شون هم از 11 تا 13 بودن
بنده هم از این به بعد راجع به سن کسی نظر نمیدم :| با اون تخمین زدنم
فکر میکردم نهایتا کلاس دوم ابتدایی باشن!
سلام
دخترم، این روزها شدید درگیرم با خودم، بین دو راهی موندم، ترم ۵ هستم، از دانشگاه خسته شدم دیگه نمیکشم، واقعا جونم به لبم رسیده، میخوام تمومش کنم بعد از امتحانات دی ترک تحصیل کنم.
از طرفی تو خونه هم کسی منتظر من نیست، (الان خوابگاه هستم)، حس میکنم اگه همین طور دانشگاه ادامه بدم افسردگی شدید میگیرم، بین دو راهی موندم نه میتونم ادامه بدم نه میتونم ولش کنم.
از شما دوستان عزیز خواهش میکنم راهنماییم کنید.
ادامه مطلب
یادم نیست اما حتما قبلا گفتم،  در مورد اون فوبیای جا موندن و از دست دادن.. 
وقتی به عمق ماجرا نگاه میکنم نمیتونم باور کنم که این همه سال گذشته.. و مثلا از 91 که رفتم دانشگاه 8 سال گذشته از سال 88، ده یازده سال میگذره.. از سال 86 که محسن پورعباسی رو دیدم 12 13 سال.. از سال 84 که رفتم مدرسه نمونه 14 15 سال.. این عدد ها خیلی بی معنی ان، یعنی وقتی فکر میکنم این همه سال گذشته میترسم.. میترسم از اینکه دیر شده.. از اینکه جا موندم.. از اینکه من هنوز همونم اما همه چی عوض
با یکی از بچه هامون تو اینستا در مورد یه چی حرف می زدم
رفتم حموم برگشتم
اینستام ریده
پیامای طرف اومده ولی نمیشه ببینم و جواب بدم
با طرفم رودروایسی دارم موندم چه کنم
فاک‍♀️
قبلا هم اینجور شده بود
بعده یه روز درست میشه
الان میگه این یارو چه بی شعوریه ها :/

بعدا نوشت:درستش کردم✌️
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهز
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
​​​​​​​
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگ
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
​​​​​​​
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگ
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
 
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
 
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار
 
حمید عسکری هزار درجه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام هزار درجه
Download New Music Hamid Askari - Hezar Daraje
کنار کی آخه آروم کنم این قلب مریضو آخه تو ازم گرفتی همه چیزوخاطره هاتو نبر فقط میخوام این یه چیزوبعد تو آخه به کی میتونم تکیه کنم وقتی حالم بده رو شونه کی گریه کنمنگو خداحافظ عزیزم که میخوام سکته کنمدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیهزار درجه تب دارم نگو نمیمونیدلم عاشق چشماته نگو نمیدونی هنوزم پای تو موندم نگو نمیبینیه
هیچ جا نرفتم 
خواب آلود بودم اما نه در حدی که بشه خوابم ببره 
سه تا قرص خوردم اما بیدار موندم 
و فوقع ماوقع! 
الان ساعت یک هست پایان مراسم شب قدر! 
و من تمام مدت سر تو گوشی تو رختخواب بودم! 
این دو تا قرصها انگار قویتر از اون قبلیه هستن در اون موضوع خاص! احتمالا از فلوو باشه نه از کیو
لبخند زد و مهر برداشت و ایستاد به نماز خوندن. موندم یه گوشه و از دور نگاهش کردم. نگاه که نه، داشتم تمام لحظه‌های عبادتش رو خون می‌کردم توی رگ هام و  نور می‌کردم توی چشم هام. بیرون باران و باد بود و درونِ من خورشیدی که تند می‌تابید. گرم شدم. 
حاشیه ی درس معرفت نفس آقای صمدی
جلسه ی اول:
محور صحبت درباره ی اهتمام به یک امر بود، نه از جنس اهمیت ذاتی یا توجه و ادراک
بلکه از جنس اهتمام به لوازم ظاهری آن. مثلن اگر میخواهی چیزی را بیاموزی باید به کلاس و تمرینش پایبند باشی و علی رغم موانع و مشکلات، آن را "منظم" پیش ببری
فکر میکنم همین یک کلمه نظم گویای همه چیز باشد
و نظم حاصل نمیشود مگر با اشتیاق به آن کار. در واقع نظم بدون اشتیاق دوام ندارد
شرط دیگر رسیدن به نظم هم نبود حاشیه است
در مورد اشتی
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند...
 
همه یا رفتند یا دارند میرند.
فقط من موندم و چند نفر دیگه..
حس جاموندن خیییلی حس بدیه.
حسرت خوردن...
حسرت و افسوس اون دنیا چندییییین برابره.
 
* الهی بحق حسین و آبروی حسین ما را ببخش و پای حرکت بهمون بده.
 
شرف دارم
 
 
بمونم پای تنهاییام.
بمونم و دیگه اعتماد نکنم.
بمونم و تف سربالا بندازم تو صورت خودم تا یاد بگیرم دلمو دست هر کسی ندم.
 
موندم پات
شاید ندیدی
ولی بودمبودیبودی تو فکرمتو قلبمتوآرزوهام
 
 
ولی گویامن پاک شدم
از دلت
از قلبت
از نگاهت
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
باور میکنید شش ماه یه بار وارد یه بیماری جدید میشم؟!
اول سال کمر درد .قبلترش تومورهیپوفیز بعدش درمان میگرن و الان ....
بازم مسیرم خورد به مطب دکتر زنان و یه حدس ترسناک!
نمیدونم به خاطر اینه که نمیدونم با پولام چیکار کنم؟ یا از بس موندم تو خونه فکر و خیال کردم پوسیده شدم
 
با دکتر روان پزشک رفسنجانی حرف زده ام گفت شاید کسی برات دعایی نوشه !!! که این اتفاقات برات میفته !!! گفتم یعنی چی ؟ گفت بهش فکر نکن بعد انرژی که فرستاد فوق العاده سرحال هستم ؟ فقط موندم چنین چیزی اصلا وجود خارجی داره یا نه دعا نویسی !!! انرژی مثبت !!!
بعضی از روزها عجیبن.
انگاری فقط میان که کاسه صبر تورو لبریز کنند.
به علت الودگی هوا و طرح زوج وفرد ، از ساعت 5 تا 6:30 صبح 
ترافیکی توی خیابونا برقراره که بیاوببین!
چون ساعت شروع طرح 6:30 صبحه .
صبح موندم توی ترافیک ودیررسیدم. 
غرولندهای سال بالایی رو نوش جان کردیم.
ادامه مطلب
و اینک فصل جدیدی از زندگیم داره رقم میخوره جوری ک خیلی اروم شروع شد که اصلا متوجه گذر چهار ماهی ک چقد خوش گذشت نشدم. حالا من موندم و یه غولی که باید شاخشو بشکونم و خودمو آماده کنم که برم مرحله بعد. علاقه تو این مدت مورد بی توجهی قرار گرفته و یا به صورت نامحسوسی در جلد کذب، فیک و غیر اصل خودشو لا زندگیم جا کرد. هیچ کاری نمیکنم فقط فکر میکنم و مدام میگم دیر شد. یه نگاه ک میکنم میبینم واسه خیلیا دیر شد ولی فکر کردن و تلاششون تو کار چند برابر بود؛موفق
«تا وقتی تو دام اتفاقی نیفتادی، هر حدسی از واکنشت اشتباهه»هزار بار اینو بهم گفته بود و هزار بار باورش نکرده بودم. پیش‌بینی می‌کردم تصمیماتم رو و فکر می‌کردم تو اون موقعیت یادم می‌مونه انتخاب این لحظه رو. سالها با این باور و این سیستم گدروندم و موقعیت‌های کوچکی که تصمیم‌های متفاوتی از اونچه قبلش فکر کرده بودم گرفتم رو زیر سیبیلی رد می‌کردم. تا اینکه این حرفش چند وقت پیش تو یه تصمیم مهم بهم ثابت شد.قبل از نتایج کنکور، مطمئن بودم اون چیزی ک
الان داشتم ی سایت دیگه وبلاگ که همه تون میشناسید نگاه میکردم اتفاقی یکی 2تا رو باز کردم ببنیم بقیه چی مینویسن
 
دختره نوشته بود  میخوام کانال بزنم خاطرات دانشجوییم رو بگم
بعدش گفته بود فکر کنم ی سریا صابون بدست بیان تو کانال!!!
 
موندم چه خاطراتی دارن که من دانشجوی پسر ندارم از اون مدلیا
 
خوابگاه ما که فقط پاسور براهه
یکی از دوستای صمیمیم رو که به زور بهم چسبید و دوستیمون ادامه پیدا کرد رو امروز حس کردم چقد لازمش داشتم. چقد دوست خوب داشتن لازمه و چقد خوب و لذت بخشه.
همیشه با خودم میگفتم این بدیاش از خوبیاش بیشتره و چرا من با این همچنان دوست موندم.
اما هر بار که میگذره و میبینمش حس میکنم لازمه باید باشه.
و چرا من تعداد دوستام کمه!!!!
انسان هایی که بیشتر عمر می کنند دیرتر می میرند
 
 
 
 
 
 
دانشمندا کار داشتن خودم کشف کردم
............ 
به حشمت فردوس گفتند: به نظـــــر تو ستایش زودتر بچه دار میشه یانازگل❓❓❓گفت: دکــــــی ..... خانـــم بـــــــزرگ...
............................ 
انقد پشت کنکور موندم 
 
 
 
 
 
 
حالا امسال که کنکور ندادم سازمان سنجش برام sms فرستاده : کجایی دیوونه؟
 
یکی از مرض هام هم اینه که نمیتونم دوتا کار رو با هم منیج کنم!
حالا موندم چطور برنامه بریزم که هم از درس خوندنم عقب نیفتم و هم پروپوزالم رو برای دفاع آماده کنم و هم برای امتحان صلاحیت بالینی بخونم و هم یه فکری کنم که بعد از گذروندن یک ماه زنان،گوش شیطون کر دو کلمه بخونم که سر راندها مثل بُز به بقیه زُل نزنم!
اجالتا تا حداقل ده روز آینده رو قراره با استرس بگذرونم!
سلام همه دوستان
سال نو مبارک، پسری 20 ساله ام، راستش نمیخوام تقصیر اشتباهاتم رو گردن کسی بندازم، ولی خب 7 سال پیش ناخواسته و تحت تاثیر دوستانم اقدام به خودارضایی کردم ...
من میدونستم سیگار و دود و الکل و دوست دختر و ...، کارهای اشتباهی هست و هیچ وقت سراغ شون نرفتم، ولی واقعا نمیدونستم استمنا میتونه به کل نابودم کنه.
ضررهاش هر چی تو نت هست همه ش، منم درگیرم، ولی خب به خاطر همین لعنتی سه سال پشت کنکور موندم و رتبه های افتضاح آوردم، نمیگم درسم خیلی خ
My favorite singer
پایین صفحه لیست ترانه های تاپ ایشان قابل دسترس هست ::
لینک به متن و ترانه 

«از اینجا ڪجا برم»
برگردان: #مانی_مظاهری
https://www.instagram.com/mani.mazahery
همه اون فاصله‌هاے دور و جاهایـے ڪه بودم
همه اون وقت‌ها و فرصت‌هایـے ڪه ڪُشتم
همه‌ رؤیاهام... مث برق و باد رفتن
آره، باید قبول ڪنم
جایـے واسه رفتن از اینجا نیست
اینجا موندم آشفته و یخ زده
چجورے راهم رو گم ڪردم
توے این مسیر دور و درازِ تنهایـے ڪه پیش گرفتم
آره... 
یه مسیر دور و دراز تنهایـے بود 
حالا
فصل 5
داشتم از ترس سکته میکردم این صدای آدرینا بود!! باور نمیکردم با هیجان توام با استرس رو کردم طرف ایلیا و گفتم:تو برو من زودی میام. ایلیا یه پوزخند زد و در رو بست و طرف مقبره رفت. چشمام رو بستم و خواستم تمرکز کنم که بلکه این صدا رو بشنوم که چیزی دستگیرم نشد دو سه دقیقه دیگه هم موندم و
ادامه مطلب
اومدیم مشهد. شب اول تو کمپ غدیر و کلبه هاش بودیم . در اصل یه نوع کانکس. برای شبهای بعد خونه گرفتیم.
هنوز من زیارت نرفتم. دیشب که نماز رو حرم خوندیم، پسرم خیلی اذیت کرد ، من توی صحن موندم و به همتا گفتم تو برو زیارت. جمعه هم برای نماز من موندم خونه با پسر کوچیکم و دخترم. ناهار اماده کردم و ... همتا و همسر  و پسرم رفتن نماز جمعه و زیارت. با وجود پسر کوچیکم زیارت رفتن سخته، کمر همسر هم گرفته و درد بدجوری داره، پاش هم دیروز نماز صبح بدجور پیچ خورده و ورم
دوس دارم با یکی حرف بزنم...
نمی‌دونم درباره چی!... فقط دوس دارم حرف بزنم...
شاید یه دلیلش اینه که کلا ما ایرانیا دوس داریم درباره هرچیزی اظهار فضل کنیم!
یعنی یه نفر یه چیزی بگه، بعد ما درباره‌ش نظر بدیم... بریم توی فاز سخنرانی...
واقعا الان نیاز دارم! خیلی وقته موندم توی خونه و نتونستم دوستان رو مستفیض کنم!
یعنی من فقط موندم کی زدم فایل شرلوک رو به طور کامل پاک کردم؟؟؟؟؟ اصلا امکان نداره اخه!!!
بله می فرمایند پریروز افاضات میفرمودی میشل استروگف و کنت مونت کریستو چه کم از شرلوک دارد که هی زارت زارت شرلوک میسازن، حالا بفرما.

#وی شرلوک میدید فایل بررسی میکرد . الان چه گلی بر سر کند با این حجم فایل :/
ما رو باش...
ما رو باش خیال می کردیم همیشه یکی رو داریم
یکی که به وقتِ گریه سر رو شونه هاش بذاریم
ما رو باش خیال می کردیم یکی به فکر ما هست
میون این همه وحشت؛‌توی این مردمون پست
ما که واسه تـو قــرصِ ماهـو می شکــستیـــم
ما رو بـاش چه ساده کی رو عاشق می دونستیـم
توی کوچـه بــاغِ دل واسه کـی شبـــا نشستیم
ما رو باش دل به کی بستیم؛ کی رو عاشق دونستیم
ما رو باش خیال می کردیم گلِ عشقی که شکفتی
راز شب هـــای بغــضمــو به قلبِ کسی نگفتی
ندونستم می گذری
سلام وقت بخیر
میدونم بارها در خانواده برتر راجع به کنکور صحبت شده، اما من سر دو راهی موندم و به مشورت شما نیاز دارم.
اولین کنکور من سال 97 و هدفم رشته پزشکی بود، بعد از این که نتیجه دلخواهم رو نگرفتم پشت کنکور موندم، اما امسال هم به پزشکی نرسیدم.
تصمیم گرفتم عمرم رو پشت کنکور تلف نکنم و یه رشته دیگه که بهش علاقه داشتم در دانشگاه آزاد ادامه بدم، اما با یه کم تحقیق متوجه شدم اون رشته آینده روشنی برای من نداره!، حالا نمیدونم دوباره پشت کنکور بمون
سلام  دوستان این اهنگ جدید سینا پارسیان هستش کهبه نظرم عالی میخونه
ممنون میشم نظرتونو رو در مورد این اهنگ اعلام کنید
باید نجات پیدا کنی از من باید بری دنبال آزادی
اما به من ای کاش مسیر دریارو نشون نمیدادی
گرفتی رد ماهو تا ساحل من موندم و دریای بی ماهی
دیروز پیدات شد امشب گمت کردم چه عشق کوتاهی ...
طوفان شد و رفتی ترسیدی از مردن موجا منو سمت ساحل نیاوردن
طوفان شد و دیدم غیبت زد و رفتی خشکم زد و موندم سیل اومد و رفتی ...
دانلود آهنگ جدید سینا پارسی
این روزها به تغییر رشته و رفتن پی علاقه ام خیلی فکر می کنم ، از طرفی می ترسم این میل تلاشی برای فرار از وضعیت کنونی باشد - که عمیقا رنجم می دهد - آن قدر بی حوصله ام که حتی یک ربع صبر و تحمل برای به پایان بردن این نوشته را بر نمی تابم.از طرفی نمی دانم این بی قراری و ناراحتی و اندوه زدگی مدام از رخوت و سستی و بی مایگی خودم است و به قول مولانا "از همت دون" در خانه ی غمم یا نه ، واقعا دلیلی وراس آن است ؛ افسرده شده ام ، مشکل تیرویید دارم ، ویتامین دی کم دار
خب یه نفر رو نفرین کردم 
کارش الان یک ماهه گیره,  دلم سوخت 
الان از خداخواستم گره از کارش واشه 
علت نفرین: فکر کنید طرف زمانی رئیس آموزش پرورش بوده و تو نوبت حج هست و آدم خیلی محترمی , علاوه بر اینکه پولم را نداد گفت چرا چشمات اینجوریه,  خماری یا مستی, و من این جمله خیلیییی بهم برخورد طوری که هاج واج موندم این چه حرفی بود این آقا بمن گفت, و نفرینش کردم 
اینجا یه صفحه ای هست که ته مونده و آپدیت نمیشه
خیلی دلم میخواد یه بار صفحه مدیریت رو باز کنم و ببینم...
هیچوقت از اینجا خوشم نیومده و نخواهد اومد
کاش میدونستم چرا برای همیشه غیب شدی
اگه بدونم باعث و بانی این اتفاق حدس منو درست کنه، برای همیشه از صحنه ی روزگار محوش میکنم
دعا کن اون روز نرسه
من موندم و چندتا وویس و صدا از تو
به همینم قانع ام
:)
سارا:چقدر خوب بودید شمااااا،من سرگروه نوجوانان حلقه ی صالحینم دیگه به ته خط رسیده بودم و استعفامو نوشته بودم روزش دوستم زنگ زد میای بریم تئاترگفتم اره ....اومدم ،دیدمتون،اشک ریختم خندیدم ....اما بخاطر شهید جابر موندم ،تا اخرین نفس میمونم و مدیونتونم دعام کنید ....ان شاالله که شافعمون باشن.
ادامه مطلب
با سلام
دوران راهنمایی به بعد تصمیم گرفتم که محکم درس بخونم. یه روز خاله ام اومد خونه گفت چرا اینقدر زیاد درس میخونی گفتم که میخوام جواب زن و بچه در اینده بدم. بعد خاله ام این موضوع رو برای پسرش تعریف کرد ولی اون تغییری نکرد. الان اون ویزیتور شده و داره جواب زن وبچه رو میده. و من هنوز دارم جواب خودم رو میدم. تو این موندم که من تو اون سن چه جمله ای گفته بودما عجیبه.
خب امروز ساعت 5/30 رسیدیم به مشهد من صبح توی سوئیت موندم خاله با مادر با زینب و فاطمه زهرا رفتن حرم  بعد  ظهر من رفتم توی شهر دنبال شارژر چون شارژرم رو یاد کرده بودم بعد هر جا رفتم گیرم نیومد  بعد گفتم برم حرم شاید بعدش پیدا کنم رفتم حرم هم نماز خوندم هم رفتم کنار ضریح دعا کردم خیلی دعا کردم اون لحظه حال خوبی داشتم ...
خدایا شکرت....
10:10
11:11
12:12
13:13
14:14
15:15
16:16
17:17
18:18
19:19
20:20
21:21
22:22
23:23
24:24(حیف ممکن نیست عدد مورد علاقم بودش :(
خب مسئله اینجاست این روزا هروقت میخوام به ساعت نگاه کنم این اعدادد و میبینم یادمه چند سال قبل خودم عمدی منتظر موندم که بتونم این اعداد و کنار هم ببینم اما این روزا هر وقت نگاه میکنم میبینمشون اخرشم همین چند دقیقه پیش 12:12 و این یواش یواش داره نگرانم میکنه
کسی از شما چیز خاصی در مورد این اعداد میدونه ؟ 
درباره اینکه همه چی اونشب با شنیدن یه جمله و یه حرف و بعدش کلی بحث و اخم فروریخت و تموم شد مطمئنم ولی درباره بعدش و اینده ش و بعدش و بعدترش اصلا مطمین نیستمچون افکارم جسته گریخته ان لحظه ای ان محو ان کمرنگ ان...هنوز موندم بین بد و بدتر و رفتن و موندن یجورایی رو محاسبات ریاضی زندگی نمیکنم زندگیم بستگی ب حالم داره حالم میراند انچه را ک رواست...
بسم الله الرحمن الرحیم 
من اورژانس سرپایی شیفت بودم و سمیرا اورژانس بستری،شیفت من بیست دقه زودتز تموم میشدم،رفتم اورژانس بستری و منتظرش موندم تا با هم برگردیم خونه،اشتراک مسیرمون از جلو در بخش تا جلوی در بیمارستان بود بعدش اون سمت راست میرفت و من سمت چپ!
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
هر سال با اومدن 13 رجب فکر میکنم قلبم دیگه ظرفیت این همه شوق و حب و... نداشته باشه و بایسته
اما نوچ نه... این اشک و حبی که هر سال در 13 رجب برای من اتفاق میفته و من احساس میکنم چقدر سرشارم و چقدر دارم میترکم در حقیقت هیچی نیست و فقط تصوره
به یاد خطبه همام بابا ...
که همام از شنیدن عظمت اون روحش از بدنش جدا شد و دوباره به بدنش برگشت
...
من نمیدونم بابا اصلا آره من فقط یه پوسته دارم که دم از علی میزنه که اگر شکافته بشه داخلش تهی تهی ه
یه تمایل وسوسه‌کننده و مریضی تو وجودم هست، که دوست دارم قهر کنم و تقصیرا رم بندازم گردن طرف... نمی‌دونم چرا هست... نمی‌دونم چجوری درستش کنم... هیچ حالت دیگه‌ای هم منو راضی نمی‌کنه... اگه قهر نکنم، حس می‌کنم یه ظلمی بهم شده و ساکت موندم... اگه نندازم گردن طرف، و حسِ عذاب‌وجدان رو بهش منتقل نکنم، انگار کارم ناقص بوده... گاهی این‌کار لازمه... ولی گاهی هم باید در برابرش مقاومت کنم که در برابر هر حرف و رفتاری که ناراحتم می‌کنه این کارو نکنم...
چه زود گذشتند شبهایی که برای خوابوندنت باید گاهی حتی تا یک ساعت کنارت می موندم و دذ آغوشم نگهت می داشتم، برای خسته نشدنم و بهره بردن بیشتر هردومون نذر سوره قدر و صلوات حضرت زهرا و... میذاشتم، چقدر دوست داشتم کل قرآن رو در گوشت بخونم...
فرصت ها مثل ابرها در گذر هستند
برای منی که عجیب و غریب های دردناک زیادی رو تجربه کردم از مادری، تو یک آیه ی مصوری، که فرستاده ی بی واسطه ی خدا می دانمت...
سلام
توی خانواده برتر یا دنیای واقعی بعضی از خانوم ها میگن ملاک قیافه براشون مهمه و باید در حدی باشه که به دل بشینه،  منتهی من خیلی وقت ها زوج هایی میبینم حالا یا دوست یا ازدواج کرده که شاخ در میارم. 
حتی خیلی هاشون پولم ندارن، واقعا جالبه برام، مثلا یه دختر خوشگل با یه پسر واقعا نابود میبینم تو خیابون با هم راه میرن، خیلی عجیبه برام واسه این که معمولا بعضی آقایون یعنی همه واسه انتخاب همسر یا دوستی یا هر چی میرن سراغ یکی که در حد خودشون باشه ی
چندروز پیش بود که گفت پاندای کونگ فوکارو باید ببینی و وقتی دید من مسخره میکنم گفت جون من ببینش.امشب گفت دیدیش؟گفتم نه.به شوخی گفت خوبه قسم جونمو دادم
این حرفا با اینکه جنبه شوخی داشتن ولی توی ذهن پرمشغله من گم شده بودن.
و امشب من تا ساعت ۲ بامداد بیدار موندم و درحالی این نوشته هارو مینوسم که صبح خیلی زود باید برم بیمارستان و چشمام به زور بازن.
ولی ارزششو داشت...
ارزش اینکه قسم جون تو هدر نره...
یکی بود یکی نبود. یک شب غصه بودم. بهم یک آهنگ عادی داد. خیلی وقت بود آهنگه رو داشتم اما حتی گوشش هم نمی‌دادم. فازش رو نمی‌گرفتم. آهنگه رو اون شب بهم داد. گوشش دادم. آروم شدم. اون شب آهنگه رفت رو ریپیت. آهنگه شد نازترین آهنگ جهان.
آدمه هم رفت. 
موندم تنها با نازترین آهنگ جهان. که گوشش می‌دم بی‌قرارترین می‌شم. غصه‌ترین یکتای دنیا.. :(
اینکه اول شغل و درآمد داشته باشی بعد واسه علاقه مندی هات خرج کنی قشنگه؛ نه اینکه اول علاقه مندی هاتو واردش شده باشی بعد دنبال شغل بگردی اینجوری سخته چون میدونی چی خوشحالت میکنه و اون رو توی شغل پیدا نمیکنی و سرخورده میشی و از اینجا مونده از اونجا رونده.
دانلود آهنگ نامه آخرم رو با اشکام مینویسم از مرتضی جوان 
اهنگ نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن نامه ی اخرم رو با اشکام مینویسم با صدای مرتضی جوان و حسین آستانی از تهران دانلود
Download Music Name Akharam Ro Ba Ashkam Minevisam Morteza Javan
تنظیم : علی اسحاقیان
اختصاصی رسانه تهران دانلود

متن آهنگ نامه آخرم رو با اشکام مینویسم مرتضی جوان 
نگاه بکن به چشمام ، نگاه بکن به چشمام به خاطر تو خیسن
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
دیواری از د
آقا خر در گل مانده یا خر در چمن دیدین؟ ندیدین؟ الان من یکی رو ببینید خر در چمن رو دیدید! برای درس کارآفرینی باید پاورپوینت بسازم موندم که برای صفحه اول چه عکسی بذارم؟
موضوع سمینارم برشی از کتاب خلاقیت، نوآوری، کارآفرینیه. اصلاً عکس بذارم صفحه اول؟ عکس نذارم؟ عکس خود کتاب رو بذارم؟
سلام
شاید سوالم خیلی مسخره و مضحک به نظر برسه، من یک دختر سی و سه ساله هستم و مدت چند ماهه شاغل شدم، مشکلم اینه که تا به الان هر کسی که بهم در مورد مشکلاتم متلک و نیش و کنایه انداخته، بعدش همون فرد از من جلو زده! و من کم آوردم!  
در مورد بیکاریم، من  بعد فارغ التحصیلیم یه جایی رفته بودم واسه کار، آخرش کارم ردیف نشد، اون موقع  بیکار بودم، نیش و کنایه بیکاری شنیدم از یکی دو نفر، جالبه مدت کوتاهی  اون چند نفر استخدام شدن و من بیکار موندم!  
یا یک
تحملم واقعا داره به سر میرسه
فشار زیادی روم هست
واقعا نمی‌دونم باید چیکار کنم
این دختره نامرد هم که همش فقط اذیتم می‌کنه. کاش می‌دونست تنها دلیل زنده موندم اونه
فکر نکنم خوب بشم. ترسناک و ترسناک‌تر میشم. به حدی که حتی منم از خودم می‌ترسم
تمایل زیادی به بعضی چیزا دارم
میگه چرا نمی‌رفتی نظامی نمی‌شدی. اگه می‌رفتم بیشتر تمایل به خشونت پیدا می‌کردم
دستمم بازتر میشد
واقعا برای من سالم نیست
بعضی وقتها دوست داری خودت را خوش نشان بدی و کلی زور می زنی
سعی می کنی الکی لبخند بزنی. بیخودی لطیفه بگی. درد داخل خودت را پنهان کنی. ولی مگه این درد لعنتی مخفی می مونه؟ یه جوری خودش را میزنه بیرون و نشون می ده. 
موندم چطوری این درد به اشک تبدیل میشه؟
آدم مثل ظرف پری میشه که از هر قسمتش با یک تکان کوچک می زنه بیرون.
 
ای روزگار ...
هر کدوم از اعضای خانواده رفتن مسافرتِ تابستونی واسه خودشون و این وسط من موندم و حوضم ...
+ اینکه منو نبردن به خاطر این بود که با رفقاشون رفته بودن :)
   خدا بده ازین رفقا :)
  رفقای ما اینطورین که فقط میان سرت غر میزنن چرا نیستی و بعدم بات قر میکنن
  هیچ وقت نمیگن کجایی :)
  بیخیال بابا انتظاری نی :)
  هه حتی دیگه حوصله غر زدن هم ندارم :)
+ یاد اون روز افتادم که داشتم "سین" رو سرزنش میکردم که چرا از آدمای دور و برت انتظار داری ! به همون درد دچار شدم !
باید
امشب فهمیدم اصلا قاضی خوبی نیستم و خیلی خوب شد که نرفتم سمت وکالت و قضاوت.
هم‌اتاقیم یه سطل ماست داد بهم گفت ببین این سالمه یا نه؟ ظاهرش خوب بود ولی بوی نه چندان خوبی می‌داد. بهش گفتم به نظر من سالمه!
گفت پس باشه مال خودت! بعد سطل ماست رو به زور داد بهم و گفت بزار توو یخچال و خودت مصرف کن.
الان من موندم و یه قضاوت ناصحیح و یه سطل ماست خراب!
اخرشم نتونسم دووم بیارم 
بلاگفای لعنتی قط شده ... قبلا واسه روز مبادا توی بیانم یه وبلاگ درست کردم چون میدونسم بلاگفا گاهی وقتا گند میزنه 
الانم ازین تصمیمم خشنود و خوشحالم ..
هرچقد منتظر موندم ک نت وصل بشه و وبلاگم بالا بیاد دیدم زهی خیال باطل ...
هرچند خیلی بلد نیستم با بیان کار کنم و بلاگفا فضای ساده تری داره 
ولی تصمیم گرفتم کلا از اونجا کوچ کنم و بار و بندیلمو بیارم همینجا:((
داشتم خفه میشدم قشنگ ...
برق دانشکده قرار بود دو ساعت قطع باشه. ۱۳ دقیقه از قطعی برق گذشته بود که طهورا و آقای الف. بار و بندیل‌شون رو جمع کردن که برن.
گفتم :"بچه‌ها نرید! فقط یک ساعت و ۴۷ دقیقه مونده!"
آقای الف. گفت:"این جوری که شما ثانیه به ثانیه می‌شمرید، دو ساعت طول می‌کشه"
خب مگه مجبوری نمک بریزی برادرِ من؟! یک ساعت و ۴۷ دقیقه با دو ساعت چقدر فرق داره مگه؟ :|
+ هرچند که اونا بردن. منم دو ساعت و نیم موندم ولی برق نیومد.
+ البته شما به این تصویری که من اینجا از آقای الف. ساخ
یاهو
 
چیزی حدود هفت ساله که زندگی برای من صحنه نبرد دائمه. نبرد بین بودن و نبودن. اولش نمیدونستم جنگی آغاز شده. اضطرابی به جانم چنبره زده بود و قرار رو ازم ربوده بود. هرچیز که من رو یک جا نگه میداشت متلاشی کرد. توان دوست داشتن یار و قرار گرفتن کنارش رو از دست داده بودم. اولین چیزی بود که از دست دادم. بعد ایمانم. بعد معنایی که از زندگی خودم می فهمیدم؛ تحصیل و به دست آوردن موقعیت اجتماعی و ... . 
من موندم خالی خالی. 
 
سلام 
نمیدونم چیکار کنم، بین دو راهی عقل و قلبم موندم، کمکم کنید.
آخرین باری که دوست پسر داشتم ۳ سال پیش بود با همکلاسیم به مدت حدود ۶ ماه دوست بودم و بعد به دلایلی کات کردیم، تصمیم گرفتم دختری باشم که اهل پسرها و ... نباشم، تو این ۳ سال با کسی کاری نداشتم هر کی پیشنهاد میداد میگفتم نه. 
تا این که با پسری آشنا شدم و یه مدت الکی الکی چت کردیم  یه مدت یعنی تقریبا ۱ ماه، حالا اون رابطه رو جدی گرفته، از طرفی منم یه حس هایی بهش دارم، ولی خب مشکلاتی ه
دارم می‌میرم. این زندگی چقدر سخته. هر جاشو رد می‌کنیم تموم نمیشه بعدی میاد. این دو ماه کلی بلای اشک آور سرم اومد که بازشون نمی‌کنم. الان مامانم ازم متنفره و کسی که دوستش دارم باهام قهر کرده (وقتی یک چیزی که راست بود رو بهش گفتم). تو زندگیم موندم. نمیدونم اینکه اپلای نکنم بر خلاف تقریبا همه بیچاره‌م میکنه یا نه. امتحان زبانامو که عطا کردم. اوضاع سلامتیمم جالب نیست.
هوا بارونی شد و من دیگه تموم شدم. فقط دوست دارم ساعت‌ها گریه کنم
+تو فکری؟
-دارم به اون روز فکر میکنم، روزی که ناخواسته اومدی و وارد زندگی من شدی!
***
بی حواس جلوی در محضر ایستادم تا بیان، باورم نمیشد، اصلا امکان نداشت، مگه میشد........
انگار درست نفهمیدم چی شده...
کسی کنارم ایستاد، عمو بود  و اون یک جایی دور تر از ما ایستاده بود ، پس فهمیده بود که حرف خصوصی دارم، یعنی ادم فهمیده ایه!؟ نمیدونم
من دارم در موردش نطر میدم، یعنی پذیرفته بودمش؟ نمیدونم...
عمو دستم رو گرفت و فشار داد، پیشونیم رو بوسید اما دل من خیال قر
یادداشتی از گذشته‌ی نزدیک:

این روزها در پی چیزهایی هستم که هرگز نداشته ام. نمیدانم که می توانم به دستاوردهایم در زندگی ببالم یا نه؟ اما از آن چه تاکنون بوده ام چندان هم ناراضی نیستم. جستجوگری ساکت که نشدن ها و نرسیدن ها زندگی را برایش جذاب و پر هیجان کرد و آن قدر نرسید که بزرگ شد و فهمید که آن مقصدها واقعی نبوده اند و این که نتوانسته پیدایشان کند شانس آورده. اما بالاخره مقصدی باید باشد، باید جایی بند کفش ها را گشود و آرام به صدای شستن ظرف شیر آ
برای پنجره اتاقم پرده حصیری سفارش داده بودم و الان پستچی آوردش
موندم چطوری ضدعفونیش کنم
البته حصیر نیست و از نی ساخته شده
امیدوارم که خوب خوب باشه
چقدر جالب نمیدونستم بسته های با حجم بالا هم پست ارسال میکنه. و این خیلی خوبه!
دور پرده ها رو پلاستیک پیچیدن و الان تو راه پله منتظر منن ^_^
 
*هنوز ازش متنفرم.... -_-
به اندازه‌ی یک هفته حرف دارم و به اندازه‌ی دو هفته خستگی
تازه از خونه برگشتم و هنوز فرصت نکردم خستگی ناشی از بی‌خابی یک شب رانندگی رو در کنم. 
امروز مطابق معمول خاب موندم، یک ساعت!
انقدر خوابم میاد که دلم میخاد کل آخر هفته رو بخابم ولی از همین الان کلی برنامه چیدم برای اون دو روز!
خرید، آشپزی، درس، زبان.
بعله امتحان زبانم که به بیشعورانه‌ترین حالت ممکن پیچیدمش.
سرکارم و حین پست گذاشتن تو سایت‌های شرکت، دلم پست‌های خودم رو می‌خواد.
میام و م
دانلود آهنگ جدید دومان شریفی تقویم
Download New Music Duman Sharifi Taghvim
آهنگ جدید دومان شریفی بنام تقویم
میگن پاییز رسید از راه میگن بازم زمستونه نمیدونن دل تنگم یه عمره غرق بارونه
نمیدونن تو که رفتی من از تقویم جا موندم به جای پرسه تو بارون تو فصل لونه ها موندم
 
ادامه مطلب
اون شب هم نباید با داداشم گرم می‌گرفتم - نباید بیش‌تر از اون چیزی که تو دلم بود بهش می‌گفتم، بیش‌تر از میزانی که برام وقت می‌ذاره براش وقت می‌ذاشتم. 
وقتی مامان بهم گفت که داداش قبل از پرواز به سوئد، پنج دقیقه توی فرودگاه باهاش اسکایپ کرده مدت زیادی ساکت موندم، واقعا برای من مهم نیست که دیگه داداش توی کدوم فرودگاهه، توی کدوم شهر اروپاست. داداش رفته؛ و وقتی هم که بود داداش من نبود - اون برادر کارشه، نه برادر من.
اصلا اونجا شاید یه جایی خیلی فراتر و بهتر از اینجا باشه!
ی جایی آروم و پرِ حس خوب..
نمیدونم نمیدونم موندم بین انتقالی ب دیار مرکز!
یا موندن تو همین شهر..
برم ؟
نرم؟
هروقت شرایط سخت میشه تصمیم ب رفتن میگیرم
میدونم اونجا شاید مثل اینجا شهر غریب باشه 
اما شاید
نمیدونم کاش نمیرفتم تو دل مسولیت
اونجوری دل کندن از اینجا  شاید واسم آسون بود
آسون..
ساعت ۸:۳۰ بیدار شدم، صبحونه خوردم و درس خوندم
شلغم هم خوردم.
از دیروز قرار گذاشته بودیم با میم، که امروز ناهار بریم بیرون. رفتیم یه کافه‌ای که بعدا من یادم اومد قبلا رفته بودم. وقتی «ناهار» خوردیم که شب شده بود. کلی حرف زدیم راجع به الف و زرافه و ماه و اینا.
عکس گرفتیم. بعدش رفتیم نون خامه‌ای خریدم و الان توو خوردنش موندم واقعا. میوه هم خریدیم و برگشتیم.
حالا منتظرم چایی حاضر بشه بخورم، بعدش دوباره برم درس بخونم.
 
دیشب حوصله خونه رو نداشتم و تو پانسیون موندم واسه مامانم ی بهونه ای آوردم امروز صبحم به بیمارستان امام سر زدم و شبکه رفتم ولی هیچ جا جوابی نگرفتم اومدم بیمارستان اینجا که گفتن باید زنگ بزنم به آقای فلانی با ایشون در میون بزارم گفتن فردا خبر بگیرم اگر چ ب مرکز استان که زنگ زدم گفتن ی شهر دیگه نمیشه دیگه مثل قبل حرص نمیخورم نمیدونم چی میشه خدایا ریش و قیچی دست خودت من دیگه تمام تلاشمو کردم مطمئنم برام بهترینارو میخوای
 صرف فعل گیلکی هیسأن به معنای ایستادن (ماندن) در زبان گیلکی:
این فعل در گویش‌های دیگر زبان گیلکی به صورت‌های ایسأن، هسأن و اشتن نیز واگویه می‌شود.
 
¤ ماضی ساده (ایستادم، ایستادی، ...)
 مثبت : بئیسأم beysam، بئیسأی، بئیسأ، بئیسأیم، بئیسأین، بئیسأن
 منفی : نئیسأم neysam، نئیسأی، نئیسأ، نئیسأیم، نئیسأین، نئیسأن
 ---------------------------------
 ¤ ماضی نقلی (ایستاده [مونده]) » بئیسئه
 ---------------------------------
¤ ماضی بعید (ایستاده بودم [مانده بودم]، ...)
 مثبت :  بئیسأ بؤم
یادمه نوجوون که بودم .. فک کنم15 16 سالم بود!
عشق نوجوانی و این حرفا :|
از اونا ک ملاکت فقط میشه چشم و ابروی خشگل و تیپ و شاید غرور ی پسر
خب راحت بگم ک دل بستم:/ یادمه موزیک گوش میدادم
پروفایلشو چک میکردم و..
خدایی یادم میاد خجالت میکشم از خودم!
شنیده بودم پسر درس خونیه یادمه جو رقابتی تو ذهنم باهاش ساخته بودم
و میگفتم کاش ی دانشگاه باشیم با هم
بعدا از طریق یکی فهمیدم ک انگاری با ی دختره ارتباط داره نمیدونسم تا چ حد اما مشخص بود رابطه جدی نداره باهاش..
اثرات مشهد دیروز رسما تو تنمه 
همکارم میگه چیه؟ چی شده؟ میگم برای چی؟
میگه ناراحتی 
میگم آره خلقم پایینه 
 
 
 
 
 
 
 
همکار نگهبان رو میگم ندیدمش
میگه کی ؟ خانمم؟
میگم آره 
میگه صبح بوده
.....
 
 
میام سمت ماشین و با خودم میگم پسره رو ابراست 
با چه ذوقی میگه خانمم
میگم الهی همیشه خوب باشن الهی همیشه رو ابرها باشن 
 
من اما 
حالا موندم که کجا برم؟ وقتی امامم هم قبولم نمی کنه 
سلام
من امسال برای سیزده بده جایی نرفتم.
کلا من آدم باحالی نیستم و اهل این جور برنامه ها نیستم. خونه موندم پای تیوی.
هوا ولی خیلی خوب شده. امیدوارم بارنگی تموم بشه و هموطنان سیل زدمون  برگردن سر خونه و زندگیشون.
کاش میتونستم براشون کاری کنم.
کاش مثل هدیه تهرانی بودم. کاش مثل نرگس کلباسی بودم. مبرفتم اونجا و فقط کمک میکردم. والی واقعا کاری از دستم ساخته نیست.
فقز تونستم رقم ناچیزی کمک مالی کنم.
خدا به همه ما کمک کنه که بیشتر به داد هم برسیم و بیش
اون شب هم نباید با داداشم گرم می‌گرفتم - نباید بیش‌تر از اون چیزی که تو دلم بود بهش می‌گفتم، بیش‌تر از میزانی که برام وقت می‌ذاره براش وقت می‌ذاشتم. 
وقتی مامان بهم گفت که داداش قبل از پرواز به سوئد، پنج دقیقه توی فرودگاه باهاش اسکایپ کرده مدت زیادی ساکت موندم، واقعا برای من مهم نیست که دیگه داداش توی کدوم فرودگاهه، توی کدوم شهر اروپاست. داداش رفته؛ و وقتی هم که بود داداش من نبود. داداش من برادر کارشه، برادر من نیست.
این ماه رمضونی میرفتم یه دانشگاهی برای نماز جماعت.
اکثر روزها خوب بود.
یه روز رفتم خیلی خلوت بود. فقط دونفر نشسته بودند.
اذان و اقامه گفتم و نماز رو شروع کردم.
کلّی صدای الله اکبر اومد!
بعد از نماز عصر که صلوات و دعا رو خوندم، میخواستم تکبیر رو بگم.  دیدم از عقب هیچ صدایی نمیاد.
برگشتم دیدم فقط یه نفر نشسته داره جورابش رو میپوشه!!
با خودم گفتم خوب شد تکبیر رو نگفتم. (کمر نفاق میشکست!)
فقط موندم اون بقیه، کی اومدن و کی رفتن!
آبجی دو روز بینی‌شو عمل کرده ،صبح پیشش بودم از اونجا اومدم شرکت و بعد از تایم کاری رفتم پیشش و شب هم پیشش موندم فردا صبحش اومدم شرکت و و بعد هم رفتم خونه خودمون 
شب با هم دعوامون شد ،میگه یه ذره بهت رو بدم پررو میشی ؛گفتم نبودی محبت کنم بهت .جنبه نداری!!!
حالا بگو محبتش چی بوده،عصر رو کاناپه خوابیده بود گفتم بیا پیش ما بخواب (محبت رو داشته باش خدا وکیلی!) 
ملت کادو میخرن ،گل میخرن ،این جای خوابشو عوض میکنه من جنبه ندارم :))
آخرین باری که رفتم دندون‌پزشکی ، پنجم ابتدایی بودم. اونم در شرایطی که دکتر محبوبم که تنها کسی بود که من راضی میشدم برم پیشش ، از شهرمون رفت و من موندم و اون دکتری که معروف بود به بداخلاقی. خیلی هم زشت بود و من دوست نداشتم دکترِ زشت دندونامو درست کنه :))) همکارای مامانم ۶ نفری گرفتنم و بردنم اتاق دکتر و یه دندون شیری نیمه لق رو برام کشید و اون آخرین باری بود که من پامو تو دندون‌پزشکی گذاشتم.
ادامه مطلب
ساعت از 9 صبح گذشته بود که من متوجه تن گرمم روی تختم شدم. یک ساعت هم خواب و بیدار موندم. ولی تو همون حال هم فهمیدم امروز یه چیزی از من کمه! انگار قسمتی از روح من یه جا مونده. حس ناقصی ای دارم که نمیدونم ماهیتش رو. چند روز پیش احساس میکردم اون جایی از وجودم که روح و جسم با هم تلاقی میکنن، درد میکنه و ضعیف شده. به مامان اینا که میگفتم ازم میخندیدن و با چشم تنگ شده بهم میگفتن دردت،  درد بی دردیه. خوشی زده زیر دلت! به حرف شون گوش ندادم، عوضش کلی پرداختم ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها